بیشتر تالارها پر شده از علاقهمندان تئاتر و یکی از نمایشهای تئاتر شهر هم «قصه ظهر جمعه» به نویسندگی و کارگردانی محمد مساوات است؛ نمایشی که از دل مردم و برای مردم برخاسته. به بهانه اجراهای شلوغ و موفق این نمایش با این کارگردان جوان گفتوگو کردهایم.
- دغدغه تولید این نمایش به کجا برمیگردد و چه شد که شما با سابقه اجرای نمایشهای فرمالیستی، ناگهان تغییر رویه دادید و نمایشی کاملا اجتماعی و واقعگرا روی صحنه بردید؟
حدود 3سال پیش 3پرسش بنیادین در ذهنم شکل گرفت و باعث شد با مکث بیشتر بهکار بعدی فکر کنم. پرسشها از این قرار بود: تئاتر برای من یعنی چه؟ تئاتر برای مردم یعنی چه و تئاتر برای تئاتر یعنی چه؟ در نهایت تلاش کردم به پاسخی برای تئاتر برای مردم برسم. چون مدتها بود تئاتری ندیده بودم که آن را بفهمم و از تماشایش لذت ببرم. تصمیم گرفتم کاری بکنم که هم خودم بفهمم هم مخاطب. قصدم این بود در حدِ توانم برای شعار مضحک «تئاتر برای همه» کاری انجام بدهم و نیت اولیهام از شکل دادن «قصه ظهر جمعه» اجرای نمایشی برای مردم بود.
- فکر میکنید نمایشهای قبلی شما مثل «بازیخانه قیاسالدین معالفارق» و «ارتش میرزا ملکمخان بلوکی» در گروه کدام نمایشها و برای چه مخاطبانی قرار میگرفت؟
فرهنگ عامه بهعنوان فرهنگ کوچه و خیابان و فرهنگ ملی از دغدغههای همیشگیام بوده و از همان آغاز در تمام کارهایم نمود دارد. این بار سعی کردم کمی معاصرتر و ملموستر کار کنم، چون مسائل اجتماعی و خانوادگی و از همه مهمتر مسئله تربیتی متأسفانه دامنگیر خودم هم بوده است؛ یعنی دغدغههای اصلی زندگی و معیشت خودم را در قصه ظهر جمعه به تصویر کشیدم که خوشبختانه تماشاگر هم آن را میپذیرد.
- با توجه به اینکه از کارگردانهای جوان هستید، در نگارش متن از چه منابعی برای کسب اطلاعات تاریخی و مستند زندگی شخصیتها و دیالوگنویسی استفاده کردید؟
این نمایشنامه برخاسته از زندگی نیمی از آدمهایی است که با آنها مراوده اجتماعی دارم؛ بنابراین مرحله نگارش نمایشنامه چندان دشوار نبود اما در بخش بومیشناسی باید برمیگشتم به سالهای دور و از دل خاطرات خودم، دوستانم و آلبومهای خانوادگی و... بخشی از جملهها و تکیهکلامها را بیرون میکشیدم. پروسه رنجآوری را سپری کردم تا آن فضا را بازآفرینی کنم. در این نوشته، خیلی قائل به تحقیقهای بیرون از شرایط زیستی خودم نیستم.
- اصرار داشتید نمایش با دکور واقعگرایانه اجرا شود یا میشد آن را به فضای فرمالیستی هم بُرد؟
من معتقدم هر نمایشنامه شکل اجرایی خاص و ویژه خود را میطلبد. خاصه بعضی متنها که در نوع نگارش دارای ویژگیهای منحصر به فرد هستند. قصه ظهر جمعه را جزو آن دسته نمایشها میدانم که فقط باید در یک شکل اجرایی ساخته و پرداخته شود. در غیراین صورت، نتیجه مطلوب بهدست نمیآید.
- در تولید بدون استرس و راحتِ چنین نمایشی، نقش تهیهکننده چقدر تأثیر داشت؟
این شکل اجرایی آنقدر سخت است و تمرینهای طولانی میطلبد که بدون تهیهکننده نمیشد حساب ویژه روی تولیدش باز کرد. هزینهها خیلی بالاست؛ اجاره پلاتو، خریدن وسایل صحنه، ساخت دکور و... . دستکم شرایط اقتصادی ما آنقدر مناسب نیست که بتوانیم از پس هزینههای این شکل کار بربیاییم. از اینرو، تهیهکننده در نمایش قصه ظهر جمعه نقش حیاتی و تأثیرگذار دارد.
- نکتهای اگر مانده بفرمایید.
خوشحالم نمایشی روی صحنه بردهایم که حتی کارگرهای مجموعه تئاتر شهر به تماشای آن میآیند، ارتباط برقرار میکنند و هیچچیز نمیپرسند. همهچیز را میدانند. انگار من باید بروم از آنها بپرسم این یعنی چه؟!